جمع حامیان حیوانات در ایران در سالیان اخیر به رغم فداکاریها، تلاشها و موفقیتهای عملی از ورود به مباحث تئوریک در این زمینه از منظر جامعهشناسی شهری ناتوان ماندهاند. علت این بیتوجهی عمدتا به گرفتاریهای روزمره بسیار و بعضا به غفلت از اهمیت چنین مباحثی بر میگردد. نتیجه، ایجاد گَسَلی نسبتا عمیق بین آمال حامیان و ذهنیت مدیریت شهری و افکار عمومی مردم است. این در حالی است که با تبیین علمی مسالۀ حیوانات از منظر جامعهشناسی شهر میتوان به این اجماع منطقی دست یافت که مسالۀ حیوانات شهری نه برخاسته از جهان ذهنی و ارزشهای اخلاقی خاص گروه حامیان که ناشی از الزامات و اقتضائات ادارۀ شهر مدرن است. در این مجال سعی میکنیم با نقد سه پیشفرض اساسی، نادرست و در عین حال حاکم بر ذهنیت مدیریت شهری و افکار عمومی ایرانی تا حدی زمینۀ طرح صحیح مساله را فراهم آوریم:
الف) برخلاف تصور اکثریت قریب به اتفاق مسئولین و مقامات شهری و بخش قابل توجهی از مردم و شهروندان، تقلیل مساله “حیوانات بدون صاحب شهری” به “بازی”(با تعبیر آشنای “سگباز” و “سگبازی” و موارد مشابه) و “فان” و “سرگرمی” جمع حامیان حیوانات اشتباه مُهلِکی است. البته مسالۀ “بازی” و “سرگرمی” از طریق حیوانات آن هم با تاکید بر مسالۀ “نژاد”، مورد توجه قشر نازکی از مردم است که مسائل خاص خود را دارد و اتفاقا بسیاری از وجوه آن نیز مورد نقد جدی حامیان حیوانات قرار دارد. اما مسالۀ “حیوانات شهری” امروز به عنوان مسالهای بسیار جدی، مهم و خطیر در موضوعات نظری و راهبردی مدیریت و جامعهشناسی شهری و سایر رشتههای شکلگرفته پیرامون شهر و کلانشهر مدرن مطرح است و مباحث بسیار جدی و سنگینی از طرف اندیشمندان و متخصصین در مورد آن مطرح شده است. امروز مقامات شهری در کلانشهرهایی مانند لندن، دالاس، مسکو، دهلی، بخارست، بلگراد و … با این مساله مواجه هستند و سعی میکنند علمیترین و اخلاقیترین راهبرد ممکن را در برابر آن اتخاذ کنند. در بسیاری از کشورها مانند آمریکا مساله حیوانات شهری قابل تقلیل به سگ و گربه نیست و با حضور حیواناتی مانند خرس، کایوت (گونۀ خاصی از سگسانان)، کروکودیل، زنبورهای وحشی و … در محدودۀ شهری مواجه هستیم. بنابراین حال که شهر ما اراک عنوان “کلانشهر” را یدک میکشد، لازم است مدیریت شهری نیز خود را از بار تفکرات پیشامدرن، غیر علمی و عوامگرایانه در این رابطه رها کند و مجهز به تفکر روزآمد علمی گردد.
ب) کشتار حیوانات شهری از بعد عملی بیفایده و از حیث اخلاقی نکوهیده است. ذهنیت حاکم بر مدیریت شهری و افکار عمومی به غلط بر این باور است که مخالفت با کشتار حیوانات تنها برخاسته از ارزشهای اخلاقی جمع حامیان است در حالی که واقعیتها و فاکتهای بسیار سادۀ علمی و آماری نشان میدهد که این روش نه تنها از نظر ارزشهای اخلاقی مذهبی و مدنی بسیار زشت و فاجعهبار است بلکه کوچکترین دستاورد عملی در حل مساله نداشته است. در ایران مانند بقیه کشورها برای نخستین بار با شکلگیری پدیدۀ “کلانشهر” در تهران، تصرف زیستگاههای طبیعی توسط محدودههای شهری، تخلیه و تضعیف زیست روستایی و … مسالۀ حیوانات شهری پدیدار شد و بلافاصله سیاست “کشتار” در مقابل آن به اجرا درآمد و تا کنون و بدون وقفه در حدود نیم قرن ادامه یافته است. سوال اینجاست که آیا این راهبرد در حل مساله و کاهش جمعیت حیوانات شهری دستاوردی حداقلی داشته و یا برعکس ما با افزایش بیشتر و بیشتر جمعیت آنان مواجه هستیم؟ البته پاسخ صحیح به این سوال در گرو این است که ما در پی حل واقعی مساله باشیم و نه دفعالوقت و خواباندن موقتی سر و صدای مردم معترض.
ج) محیط شهری قابل تخلیه از حیوانات نیست. بسیاری از مدیران شهری و شهروندان به ویژه پس از شکلگیری پدیدههایی مانند “پناهگاه” به غلط بر این گمان هستند که میتوان محیط شهر را یکسره از حیوانات خالی کرد یعنی یا آنها را کشت و مدفون کرد و یا در پناهگاهها محصور ساخت. این، تخیلی بسیار غلط با تبعات عملی وحشتناک است که تا کنون در هیچ نقطهای از جهان تحقق عملی نیافته است. مساله حیوانات شهری در همهجا، مساله کاهش و کنترل جمعیت، ایمنسازی و مدیریت بهداشتی مساله به بهترین نحو است.
روزبه کلانتری
(دانشجوی دکترای جامعهشناسی سیاسی و همکار پناهگاه حیات اراک)