قریب به یک دهه از مطرح شدن مساله ی حمایت از حیوانات در ایران میگذرد؛ موضوعی که با ابتکار و همت گروهی از فعالان و به ویژه بانوان حامی آغاز شد و به لطف گسترش وسایل ارتباط جمعی جدید در این دوره، انعکاسی نسبتاً درخور یافت. البته سابقه ی مساله ی حمایت از حیوانات در معنای کلی و عمومی کلمه به دههها پیش از این باز میگردد. هر چند در آن دوران هم اگر تلاش طاقتفرسا و فداکاری عدهای قلیل از هممیهنان متعهد و در راس آنان اسکندر فیروز نبود و سررشته ی کار به دست دولت و افکار عمومی جامعه سپرده شده بود، ما تا امروز هنوز اندر خم کوچه ی اول مانده بودیم. این تلاشها از موضوعی مرتبط با حیوانات یعنی از تاسیس سازمان شکاربانی و نظارت بر صید در سال 1346 (دقیقا نیم قرن قبل) برای نظارت بر صید و شکار بیرویه و بیرحمانه به پله ی نخست گام گذاشت و با تاسیس سازمان حفاظت از محیط زیست (1350) و قانون بهسازی و حفظ محیط زیست (1353) تثبیت و به مرحلهای جدی وارد شد. تلاشهای فیروز و یارانش در آن دوران آنجا که به مساله ی حیوانات در تمایز از پوشش گیاه ی باز میگشت، تماماً معطوف به مقوله ی حیات وحش با تعریف خاص خود و حفاظت از آن بود. در همین ارتباط بود که ”کنوانسیون بینالمللی رامسر“ در سال 1350 در ارتباط با تالابها و پرندگان و حیوانات مرتبط با آنها به تصویب رسید. در سالهای پس از انقلاب این مسیر با موانع و مشکلات بسیاری مواجه شد و سرانجام در سال 1377 با تشکیل سازمان حفاظت از محیط زیست به نوعی و در اَشکال بسیار ضعیفتر احیا شد. تشکیل این سازمان میتوانست گام بسیار مهم و مستحکمی در راه حفاظت از محیط زیست باشد اما از یک طرف با مشکل دایره ی اختیارات و ضمانت اجرایی و عملی تصمیمات و تاثیرگذاری اقداماتش مواجه است و از طرفی دیگر رویکردش در برخورد با مساله حیوانات به همان گفتمان سنتی و شناختهشده ی ”حراست از حیات وحش“ محدود است. این گفتمان اگر چه در حمایت از حیوانات تحت پوشش خود به دستاوردهای مهمی دست یافته است اما با جداکردن تعداد بسیار معدودی از گونههای حیوانی در معرض آسیب یا انقراض از مابقی حیوانات، به تبعیض و ویژهسالاری و نابرابری در عالم جانوری دامن میزند. در واقع این گفتمان به شکل ضمنی و در دو سطح به ارزشگذاری بین حیوانات دست میزد: اول برتری حیات وحش بر حیوانات اهلی و شهری و دوم گونههای در معرض آسیب حیات وحش بر سایر گونهها. آنچه که این گفتمان فراموش میکرد این بود که بدون گسترش فرهنگ و موازین حمایتی از کل حیوانات در بینش و نگرش بخش وسیعی از جامعه، حفاظت گزینشی و جزیرهای از برخی گونهها ره به جایی نمیبرد.
در رابطه با حیوانات روستایی و شهری که از نظر ”گفتمان حیات وحش“، دارای ارزش کمتری تلقی میشدند، در دو دهه ی اخیر شاهد تغییراتی از نظر جایگاه عینی بودهایم. کوچکشدن روستاها، بزرگشدن شهرها، گسترش مناطق حاشیهای و تبدیل برخی روستاهای پیرامون مناطق شهری به شهر-روستا، به ایجاد مسالهای شهری به نام حیوانات شهری و ازدیاد جمعیت آنان انجامیده است که به دغدغه ی دائمی مدیران شهری تبدیل شده است. در شهرها و به ویژه شهرهای بزرگ هم شاهد افزایش تمایل به داشتن حیوان خانگی در بین طبقات متوسط به بالا بودهایم که فرهنگ خاصی را در این رابطه ایجاد کرده است. در طبقات پایین نیز حضور پدیدههایی مانند سگبازی، کفتربازی، جنگ سگ، جنگ خروس و… ادامه یافته است. طبیعتاً فضاهای شهری مرتبط با حیوانات مانند باغ وحش، سیرک، پتشاپ، پانسیون و… نیز در این مدت با توسعه مواجه بوده است.
شکلگیری و رشد حامیان و حرکت حمایتی در دهه ی 1380 نیز بخشی از تغییرات و پدیدههای جدید دوره ی اخیر است. این حرکت به درستی مساله حیوانات شهری و برخوردهای خشن و وحشیانه با آنان را به عنوان مساله ی فوری و اولویت خود برگزید و از مرزهای سنتی ”گفتمان حیات وحش“ عبور کرد. به لطف این فعالین و پیشگامان به ویژه بانوان حامی دلاور، مساله ی حقوق و رنج حیوانات عمومی شد و به رسانهها و خیابان کشید و به علاوه عملاً درکی بسیار ژرفتر، عمومیتر و برابریخواهانهتر از حقوق حیوانات ارائه داد. اگر تفکر کلاسیک حفاظتی با معیارهای آریستوکراتیک انطباق داشت و نوعی ”اشرافیت جانوری“ را شایان توجه و حمایت میدانست، تفکر نوین حمایتی کاملاً دموکراتیک بود و توجه به فرودستترین و مطرودترین حیوانات را به کانون توجه خود بدل ساخت. از نظر حامیان نه خالیشدن روستاها و نه افزایش شمار حیوانات خانگی هیچ کدام لزوماً و به شکل مستقیم به ارتقای معیارهای حمایتی نیانجامیده است و نمیانجامد. چه بسا افزایش شمار این نوع حیوانات به دلیل فقدان فرهنگ و آموزش حیواندوستی عمیق و صحیح به موارد پیچیده ی حیوانآزاری و رواج ضد ارزشها (مانند رواج فرهنگ زشت نژادپرستی در بین حیوانات) انجامیده است. بنابراین حرکت حمایتی قابل تعریف در چارچوب فرهنگ و سبک زندگی خاص بخشی از اقشار متوسط و مرفه نیست و کاملاً مستقل و متمایز عمل میکند. علاوه بر این، توصیف حرکت و فرهنگ حمایت با برچسب و پسوند ”بازی“ نیز تنها نشاندهنده سوءتفاهم و یا سوءنیت است. کشش و گرایش به امر حمایت برای حامیان نه تنها با هیچگونه ”بازی“ و ”سرگرمی“ سنخیت ندارد بلکه از عمیقترین دغدغههای وجودی نشات میگیرد. از آن رو که هنوز در میانه ی این موج حرکت حمایتی قرار داریم، احتمالاً با ابهاماتی در تبیین جامع و کامل وجوه مختلف آن مواجه هستیم اما اقتضائات تداوم مسیر، ما را به چنین نگرشی و ارزیابی انتقادی از آن هدایت میکند. این از الزامات ناگزیر عبور از تکاپوهایی پراکنده، خودجوش، روزمره و آنارشیک به حرکتی منظم، با برنامه، مرتبط و معطوف به آینده است. در واقع این مجموعه میکوشد ابزار این خوداندیشی و آیندهنگری باشد.
حرکت حمایتی گام نخست خود را به خوبی و درستی برداشت اما مطمئناً در ادامه با نقائص و خلاءهای بسیاری روبروست. این مشکل را میتوان از افتادن اجزای مختلف حرکت در چرخ رتق و فتق امور و رویدادهای یومیه و محدود ماندن به آن دریافت. به علاوه مدیرانی که دلسوز به حال حیوانات و احیاناً علاقمند به اطلاع از اندیشهها و روشهای جدید باشند نیز منابع مفید و روشنگری در اختیار ندارند. این خلاء مهم که نشریه ما اصولاً با انگیزه ی تلاش برای رفع آن شکل گرفته است، ناشی از فقدان مطلق مباحث تحلیلی و تئوریک در این زمینه است. با وجود منابع غنی پرشمار از موضوعات، اندیشهها، تجارب، رهنمودها و … در این رابطه در کشورهای دیگر، مسائل و بحثهای حرکت حمایتی کشور ما به متون و پیامهای احساسی و نیز اطلاعات دامپزشکی، تربیتی، نژادشناسی و … محدود میشود. به عبارت دیگر گویی کانالی ارتباطی بین فضای حمایتی ایران و سپهر غنی اندیشه و عمل حمایتی در سایر نقاط جهان وجود ندارد و اگر هست بسیار باریک و انحصاری است. این در حالی است که با پیشروی و پیچیده و دشوارتر شدن وظایف حرکت، نیاز بیش از پیش مبرمی به دانش و تجارب گوناگون در این رابطه برای هر دو قشر حامیان و مدیران احساس میشود. تلاش حامی بر این است که تریبونی برای انتقال این مضامین باشد و از همه مهمتر زبانی برای زبانبستگان بودن در جهان مشوش و پُر اِدبار کنونی. که دراز است ره مقصد و ما نوسفریم… .
روزبه کلانتری
دانلود نسخه کامل نشریه تحلیلی شرح